یه مادر بزرگ دارم که خیلی اهل کتابه ، پیره ولی کتاب می خونه ، آروم می خونه اما می خونه . تا کتابی که می خونه تموم می شه یک کتاب جدید شروع می کنه . کتاب ها معمولا گلچین شده توسط عموم هستند . عموم 6 تا کتاب خونه بزرگ داره ، پدرم هم همین طور کلا اهل کتاب خونی هستیم . دیشب که پیش مادربزرگم بودم دیدم کتابش رو عوض کرده ، عموم کتاب" شلوارهای وصله دار" که یک کتاب از داستان های رسول پرویزی هست رو بهش داده بود . ظاهر کتاب قدیمی بود یه کم ورق زدم و با دیدن داستان "عینکم" توی فهرست یاد دوران دبیرستان افتادم ، این داستان رو اگر اشتباه نکنم سال دوم داشتیم . داستان خوبی بود . کتاب شلوارهای وصله دار تشکیل شده از تعدادی داستان کوتاه و بامزه که از خوندنش لذت می بیرد . داستانی رو که دیشب خوندم اسمش هست "من به دنیا آمدم" ، اینجا می ذارمش تا بخونید و ببینید چه رسم های با مزه ای بوده ، مخصوصا به پزشک ها توصیه خوندنش رو می کنم چون روش جدیدی برای درمان بیماری های مختلف بین شده .
3 نظر:
سپهر جان سلام
می بخشید من کمی با وبلاگ ام مشکل دارم. در واقع با قول شما پوسته ی وبلاگ ام. این قسمت وبلاگستان خوب نمایش داده نمیشود. پایین کامنت هم همین طور است. ممنون می شوم اگر کمک ام کنید.
سلام!
عزیزجان احتمالا بنده را با هری پاتر اشتباه گرفته اید . حداقل آدرسی از وبلاگتون می ذاشتید که من چک کنم.
دیده نمیشه هیچ نوشته ای نمی بینیم. دوباره داستان را بگذارید
نظر خود را اعلام کنيد